سال 91
سلام عزیز من سال 91 شروع شد با یه عالمه خاطره اول اینکه لحظه سال تحویل بابا جواد حموم تشریف داشتن شما خواب بودی و هرچی صدات کردم بلند نشدی و منم دور خودم میچرخیدم سفره هم نداشتیم تلویزیون هم نداشتیم فقط حدس زدیم که دیگه تحویل شده بعد حدود ساعت 10 رفتیم خونه مامان شهین و اما بقیه بیا دنبالم تا جونم واست بگه این شما بر سر سفره هفت سین مامان شهین و بعدش هم حرکت کردیم به سمت تهران خونه مامانی مولود ناهار اونجا بودیم این هم عمو داوود ،مامان مولود و بابا جون این عکس کل خانواده سمت بابا ایناست اینم گربه داره ماهی میگیره انم از عرسک من و این سفره به هم ریخته مامان مولود و این آخرین عکس موجود فعلا چون دوم ...